کجایند زنده دلان؟! / هشدارهای اخلاقی
تبهای اولیه
امام باقر(ع) نسبت به جماعتی که آنها را موعظه میکرد و آنان وقعی به کلام امام نمیگذاشتند و با بیاعتنایی برخورد می کردند....
بدلیل آنکه این کار آنها در واقع اهانت به کلام خدا و بیاعتنایی به احکام خدا بود
به خشم آمد و خطاب تندی به آنها کرد و فرمود:
اگر گوشهای از سخنان من به گوش زندهدلی مینشست، از غصه میمرد!
شما مگر تخته چوبهای تکیه بر دیوار داده شده هستید که از شنیدن سخنان من تکان نمیخورید؟
آنگاه امام در ادامه سخن فرمود:
«ویلک انما انت لص من لصوص الذنوب»
وای بر تو ای آدمیزاد! تو دزدی از دزدان گناه هستی. (تحفالعقول، ص291)
(همانگونه که دزد در کمین نشسته تا دستبردی به متاع گرانبهایی از طلا و جواهرات بزند، تو هم در کمین نشستهای که صحنه گناه و معصیتی از طریقی پیش آید و تو بیدرنگ دست به ارتکاب آن بزنی)
همین که در وجودت شهوتی پیدا شد و فرصت گناهی پیش آمد، شتابان بسوی آن می روی و آنچنان بیپروا دست به ارتکاب آن میزنی که گویی تو در مرئی و منظر خدا نیستی و خدا تو را نمیبیند و گویی که خدا در کمین تو نمیباشد.
اى ابا ذر! هر كس علم را بدست آورد، تا بوسیله آن مردم را فریب دهد؛ بوى بهشت را استشمام نخواهد کرد.
يَا أَبَا ذَرٍّ إِذَا سُئِلْتَ عَنْ عِلْمٍ لَا تَعْلَمُهُ فَقُلْ لَا أَعْلَمُهُ تَنْجَ مِنْ تَبِعَتِهِ وَ لَا تُفْتِ بِمَا لَا عِلْمَ لَكَ بِهِ تَنْجُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ-
اى ابا ذر! چون چيزى از تو بپرسند كه نمی دانى؛ بگو: نميدانم!
تا از عواقب آن آسوده باشى؛
و نسبت به آنچه نمی دانى، نظر مده؛ تا از عذاب قيامت برهى.
یا أَبَا ذَرٍّ يَطَّلِعُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ عَلَى قَوْمٍ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَيَقُولُونَ مَا أَدْخَلَكُمُ النَّارَ وَ قَدْ دَخَلْنَا الْجَنَّةَ بِتَأْدِيبِكُمْ وَ تَعْلِيمِكُمْ فَيَقُولُونَ إِنَّا كُنَّا نَأْمُرُ بِالْخَيْرِ وَ لَا نَفْعَلُه
اى ابا ذر، در قیامت جمعى از بهشتيان بر دوزخيان در آيند و از آنها بپرسند پس چرا شما جهنمى شديد؟
زیرا ما بواسطه تعليم و تربيت شما بهشتی شدیم!
جواب دهند: ما شما را به خوبیها فرمان می دادیم اما خودمان عمل نمی کردیم!!!
مكارم الأخلاق - الفصل الخامس في وصية رسول الله ص لأبي ذر الغفاري رضي الله عنه ..... ص : 458
[FONT=arial]
نشانه مومن حقیقی
آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره):
رُوِيَ عَن الصّادِقِ عَلَيهِ السَّلامُ قالَ:لاتَکُونُ مُؤمِناً حَتّي تَکُونَ خَائِفاً رَاجِياً وَ لاتَکُونُ خَائِفاً رَاجِياً حَتّي تَکُونَ عامِلاً لِما تَخافُ وَ تَرجُو[بحار الانوار، جلد 75، صفحه 253]
حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند:
مؤمن نيستيد، مگر اينکه خوف و رجاء داشته باشيد
و خوف و رجاء نداريد، مگر اينکه به آنچه از آن مي ترسيد يا به آن اميدوار هستيد، عمل کنيد.
شرح حدیث: در باب اينکه حقيقت ايمان چيست، روايات زيادي هست. امّا اين روايت مؤمن حقيقي را مطرح مي نمايد که دو نشانه دارد.
اگر اين دو نشانه در او نباشد، بداند مؤمن نيست.
اوّل خوف به معناي بيم،
و دوّم رجا به معناي اميد.
اگر فقط بيم باشد و اميد نباشد و يا فقط اميد باشد ولي بيم نباشد، انسان بداند که حقيقت ايمان در او نيست.
خوف و رجاء دو صفت دروني و جوانحي ميباشد،
يعني انسان در قلب خود خوف و رجاء داشته باشد.
حالا اين سؤال مطرح مي شود:
بيم از چه کسی؟
و اميد به چه چيزي؟
خوف، بيم و ترس از کيفر
و امید به پاداش و ثواب الهی.
این دو امر درونی باید در اعمال بیرونی انسان آشکار شود؛
به این معنا که انسانی که از کیفر و عذاب الهي یعنی جهنم مي ترسد آنچه را خداوند حرام کرده است انجام نمي دهد که ترک واجبات و انجام گناه و معصيت و محرّمات است.
از طرف ديگر، اميد به پاداش، ثواب و بهشت خداوند دارد؛
به اين معنا که اوامر الهي و واجبات را انجام مي دهد.
البته انسان مؤمن بعد از ترک حرام و انجام واجبات به مرتبه و درجه بالاتر، يعني ترک مکروهات و حتّي شبهات و انجام مستحبّات ميرسد.
انسان اگر به اعمال خود نگاه کند، بدون هيچ پيچيدگي و به راحتي مي تواند بفهمد که حقيقتاً مؤمن است يا اينکه اسم مؤمن روي خود گذاشته است.
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)
width: 100% align: left [TR] [TD]جوابهایت را از الان آماده کن! [/TD] [/TR]
آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)
رَویَ اَبُو حَمزِهِ ثَمالی قالَ: کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ عَلَیهِمَا السَّلامُ یَقُولُ: اِبنَ آدَمُ لایَزالُ بِخَیرٍ ماکانَ لَکَ واعِظٌ مِن نَفسِکَ وَ ماکانَتِ المُحاسِبَه مِن هَمِّکَ وَ ماکانَ الخَوفُ لَکَ شِعاراً وَ الحُزنُ لَکَ دِثاراً. اِبنَ آدَمُ! اِنَّکَ مَیِّتُ وَ مَبعُوثٌ وَ مَوقُوفٌ بَینَ یَدَیِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَسئُولٌ فَاَعِدَّ جَواباً
بحار الانوار، جلد 75، صفحه 147
ابوحمزه ثمالی می گوید: مکرّر از زین العابدین (ع) می شنیدم که می فرمودند:
ای پسر آدم!
تو همیشه به سوی خیر و نیکی می روی تا موقعی که از نظر درونی پند دهنده ای داشته باشی،
و تا موقعی که بررسی و محاسبۀ اعمال خودت را داشته باشی
و تا موقعی که خوف و اندوه از تو مفارقت نکرده باشد،
خوف، لباس رویین تو
و اندوه، لباس زیرین تو باشد.
ای پسرآدم!
تو می میری و برانگیخته می شوی و در پیشگاه عدل خداوند عزّوجل میایستی و در آن هنگام مورد سؤال واقع میشوی، پس جوابهایت را از الان آماده کن.
انسان در زندگی اش تا موقعی به سمت خیر و نیکی پیش میرود که این مسائل جلوی چشمانش باشد:
اوّل: نفس لوّامه، که نکوهش گر انسان نسبت به اعمال زشت است و به انسان پند می دهد.
یعنی اگر آن واعظ الهی درونی انسان از بین نرفته باشد، واعظ بیرونی اثر می گذارد؛
یعنی باید آن عقل عملی در او باشد.
در روایات داریم اگر واعظ درونی نباشد، واعظ بیرونی کاربرد روی انسان نداشته و هیچ فایده ای ندارد...
اما اگر یک پند دهندۀ درونی داشته باشد، انسان خودش می فهمد که باید چکار کند، والا آهن سرد کوبیدن است.
دوّم: بررسی و محاسبۀ اعمال خود را می کنی، زیرا انسانهایی هستند که کاری می کنند ولی اصلاً فکر نمی کنند که چه کار کرده اند.
باید همیشه رسیدگی کردن به اعمالت مدّ نظرت باشد.
سوّم: خوف از اعمالی که انجام داده، داشته باشد و دارای بیم و ترس از عذاب الهی در قیامت باشد و موقعی که متوجّه شد بد کرده است، اندوه و ناراحتی از عواقب اعمال زشتش مانند لباس زیرین، او را در برگرفته و از او جدا نشود.
تا موقعی که اینها در انسان باشد، به سمت خیر و نیکی حرکت کرده و عاقبت به خیری دارد.
این مراحل، مقدّمه ای بود برای مراحل سخت و دشوارِ بعد که هشدار میدهد.
ای انسان! تو می میری و در قیامت برانگیخته می شوی و در پیشگاه الهی نگهت می دارند و از تو می پرسند:
چه کار کردی؟
فکر کن فردا روز قیامت است و می خواهی جواب بدهی، حالا جوابی را که می خواهی بدهی از الان آماده کن.
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)
تعریف و تمجید بیش از حد و نیز ستایش افرادی که شایستگی آن را ندارند و یا حداقل در این حد نیستند، تملقگویی است.
بازشناسی شخصیت تملقگویان و تملقدوستان
تملقگویان افراد بیهنر و بیتلاش و ضعیفالنفسی هستند که به دلایلی که بیان شد و همچنین به خاطر حقارت شخصیتی و طمعورزی، دور «تملق دوستان» جمع میشوند تا با چاپلوسی از موقعیت یا ثروت یا قدرت آنها سوءاستفاده کنند.
«تملق دوستان» هم هرچند در مصدر کاری باشند یا دارای ثروتی و یا قدرتی، افراد حقیرالنفسی هستند که فاقد قدرت و تهذیب نفس واقعی میباشند و دوست دارند بیش از آنچه هستند و انجام میدهند به نظر آیند و مورد تمجید و تشویق دیگران واقع شوند.
«تملق دوستان» و «تملقگویان» مثل دو تیغه قیچی، افراد صالح و توانمند را به حاشیهها میرانند و بهرهدهی آنها را به مردم و اجتماع قطع میکنند!
این دو گروه مضرترین اقشار برای خوشبختی فردی افراد و توسعه و سعادت جامعه هستند.
خداوند سبحان در آیه 188 آلعمران درباره تملق دوستان فرمودهاند:
لا تحسبن الذین یفرحون بما اتوا و یحبون ان یحمدوا بما لم یفعلوا فلا تحسبنهم بمفازه منالعذاب و لهم عذاب الیم
گمان نکن آنهایی که از کارهای زشت خودشان خوشحال میشوند و دوست دارند (مردم آنها) را به خاطر کار (خوبی) که نکردهاند مورد تعریف قرار دهند از عذابالهی برکنارند، (بلکه برعکس) برایشان عذاب دردناکی است!
دراین آیه خداوند سبحان به تملق دوستان وعده عذاب دردناک داده است!
شاید علت اینکه اولین آیه سوره حمد ستایش و حمد را فقط مخصوص خداوند متعال دانسته است برای پیشگیری از افتادن مومنان در دام تملقگویی و چاپلوسپروری باشد.
زیرا تملقگویان بزرگترین گروهی هستند که ابزار دست رندان روزگارند، ظالمپرورند و توجیهکننده ظلم ظالمان میشوند.
حاضرند برای به دست آوردن نان یا مقام و یا کسب شهرت دست به هر کاری بزنند و هرطور که صاحبان زر و زور و تزویر مایلند؛ به توجیه کارهایشان بپردازند.
تملقگویان هم ظالمند، هم توجیه کننده ظلم ظالمانند و هم ظالمپرورند!
«تملق دوستان» نیز تملقپرورند و ضمن اینکه در جرم آنها شریکند به دلیل چاپلوسپروری عذاب دردناک و مضاعف دارند!
محمدرضا حقیقت
مشکلات دنیاطلبان
پیامبر گرامی(ص) فرمود:
کسی که از همان آغاز صبح، برترین همت و دغدغه او مربوط به امور دنیایی باشد، در نزد خدا ارج و قدری نخواهد داشت!
و خداوند چهارخصلت را ملازم دل او قرار میدهد:
1 - غصه و اندوهی که هیچگاه از او جدا نمی شود،
2 - مشغله و کاری که هیچگاه او را آسوده نخواهد گذاشت.
3 - فقری که هیچگاه به بینیازی نمی رسد.
4 - آرزویی که هیچگاه پایانی ندارد!
قالالنبی(ص): من اصبح و الدنیا اکبر همه، فلیس من الله فی شیئ والزم قلبه اربع خصال: هما لاینقطع ابداً و شغلاً لا ینفرج منه ابداً و فقراً لا یبلغ غناه ابداً و املاً لا یبلغ منتهاه ابداً.
مجموعه ورام، ج1، ص130
[FONT=Roboto]
عوامل فرسایش ایمان
یزید صائغ می¬ گوید به امام صادق (ع) عرض کردم:
شخصی شیعه است ولی این صفات را دارد که:
وقتی سخن می ¬گوید دروغ می¬ گوید؛
آن هنگام که وعده ¬ای داده و قراری می ¬گذارد، خلف وعده می¬ کند؛
وقتی که چیزی نزد او به امانت بگذارند، خیانت در امانت می¬ کند.
جایگاه ایمانی این مرد چیست؟
امام صادق (ع) فرمودند: جایگاه و منزلت او در ایمان در نزدیک ¬ترین محل به جایگاه کفر است، ولی هنوز کافر نشده است.
... این اعمالی که به نظر مهم نمی¬ آید، ایمان را فرسایش می¬دهد،
به گونه ¬ای که اگر ایمان بماند، آن قدر به کفر نزدیک است که با یک حرکت از ایمان خارج شده و در نتیجه به کفر می ¬رسد.
پس انسان هر چقدر از ایمان دور شود، به همان نسبت به کفر نزدیک¬تر می¬ شود
و نعوذ بالله زمانی که به وادی جهنّمی کفر سقوط کرد، قرین و همدم شیطان می ¬شود
و هرکس که شیطان قرین و همدم او شود، دچار قرین و همدم بسیار بدی شده است:
...وَ مَن یَکُنِ الشَّیطانُ لَهُ قَرِیناً فَساءَ قَرِیناً (نساء، 38)
رُوِیَ عَن یَزیدِ الصّائِغِ قالَ:قُلتُ لاَبی عَبدِاللهِ عَلَیهِ السَّلامُ: رَجُلٌ عَلی هذاَ الاَمِرِ إن حَدَّثَ کَذَبَ وَ إن وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِن أئتُمِنَ خَانَ. ما مَنزِلَتُهُ؟ قالَ: هِیَ اَدنی المَنازِلِ مِنَ الکُفرِ وَ لَیسَ بِکافِرٍ (اصول کافی، 2، 290)
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)
[FONT=Roboto]عکسهای اخلاق و ع
[FONT=Roboto]
[FONT=Roboto]سلوک عاشقانه
عوامل تقویت ایمان سالک
(بدان ای طالب راه حق!) برخی اعمال پایههای ایمان را تحکیم میکنند:
1- گوش دادن به سخن محبوب
انسان از سخن معشوق و محبوب لذت میبرد. تا وقتی که ترنم معشوق به گوش عاشق میرسد، این محبت و پیوند و ایمان تازه میماند و از گزند زوال در امان خواهد ماند.
2- سخن گفتن با محبوب
راز و نیاز و گفتوگو با وی، پیوند محبت را تحکیم میکند.
3- یاد محبوب
آنگاه که محبوب را موثر حقیقی بدانیم در جمیع کارها به یاد او خواهیم بود و در هر عملی به او تکیه میکنیم.
همچنین برای استحکام پیوند قلبی با خدا، باید از دایره تاثیر جاذبههای غیر الهی خارج شد.
یعنی محبت غیر خدا را از دل بیرون کرد.
خداوند در سوره انفال آیه 2 میفرماید: همانا مومنان کسانی هستند که آنگاه که یاد خدا میشود دلهایشان از فرط محبت میلرزد و آنگاه که سخن محبوب را میشنوند بر ایمانشان افزوده میگردد و بر پروردگارشان توکل میکنند.
بنابراین موثرترین عمل برای تشدید ایمان، تلاوت قرآن است.
کیش پارسایان، آیتالله شیخ مجتبی تهرانی، ص 48
اي عيسي! چقدر ديده به راه بدوزم...!
آيت الله ميرزا جواد ملكي تبريزي:
اي نفس! بدان كه تو در ظرف يك روز و يك شب، بلكه در يك ساعت و آني، مي تواني كه قرب و خشنودي خداي خود را به دست آوري،
به شرط آن كه صدق نيت و خلوص باطن تو را بداند كه غير او را واگذاشته اي و قدم براي ديدار او برداشته اي،
همانا او حاضر است و غايب نيست، بيرون است و در پرده و حجاب نيست، پذيرنده است و راننده نيست، رحمت كننده است و زحمت دهنده نيست.
آيا نشنيده اي كه خداوند به حضرت عيسي بن مريم(ع) فرمود: اي عيسي! چقدر ديده به راه بدوزم و حسن طلب نشان دهم و با بهترين شكل بندگانم را بخوانم و باز اين مردم برگشت نكنند و به طرف من نيايند؟!... (الكافي، ج 8، ص134)
آيا اين حديث قدسي را به ياد نداري كه فرمود: «اگر كساني كه به من پشت كرده اند، بدانند كه چگونه انتظار آنان را دارم و به بازگشت آنها مشتاقم، هر آينه از شوق آمدن به سوي من مي مردند و بند از بندشان جدا مي شد؟! (كشف الاسرار، ج 3، ص 357)
و باز در خبر آمده است كه خداي تعالي مي فرمايد: بنده من!
(سوگند) به حقي كه بر من داري من تو را دوست دارم!
تو هم به حقي كه من بر تو دارم، مرا دوست بدار!
(ارشادالقلوب ج1، ص 171)...
آه، آه از حسرت من!
از خسران و زيان من!
از افسوس من!
واي بر من،
پس واي بر من!
از آنچه نسبت به ساحت خدا كسر گذاشته ام،
و امر خدا را اطاعت ننموده ام،
خويش را مسخره ساخته ام
و به مسخره كنندگان پيوسته ام.
المراقبات، ج1، ص 16
[FONT=Roboto]
[FONT=Roboto]دل! آه از این دل!
امام علی(ع) ضمن وصیتی که به فرزند بزرگوارشان امام مجتبی(ع) دارند میفرمایند:
«احی قلبک بالموعظه»
قلب خودت را با (شنیدن) موعظه زنده کن! (نهجالبلاغه، نامه 31).
البته آن دو بزرگوار هر دو امامند و معصومند. این مخاطب قرار دادن امامی، امام دیگر را برای توجه دادن دیگران به ارزش موعظه است و میخواهند بفهمانند که این دل انسان نیز میمیرد و برای زنده کردن و زنده نگه داشتن آن باید پای موعظه بنشیند و از بیداردلان موعظه بشنود.
زیرا ما در زندگی کنونی خودمان موجبات مرگ دل فراوان داریم.
از آن سو زندهدلانِ دل زنده کن هم بسیار کم داریم!
و راستی از این جهت فوقالعاده فقیر و تهیدستیم.
ما اگر یک ساعت توی این خیابانهای شهر راه برویم، کفش ما گرد و خاک میگیرد، به خانه که رسیدیم باید آن را تمیز کنیم.
آیا این قلب و روح لطیف ما با مواجه شدن با صحنههای هوسانگیز ضلالتبار در اماکن عمومی و... گرد و خاک نمیگیرد و به تنظیف و گردگیری احتیاج ندارد؟
ما برای خانههایمان چقدر وسایل تنظیف فراهم کردهایم؟
آنگونه که اجازه نمیدهیم حتی دیوار آشپزخانه ما دوده بگیرد و دستشویی ما اندکی آلوده گردد.
پس وای بر ما که این جان و روح ما که حقیقت انسانی ما است در نظر ما به اندازه یک لنگه کفش و دیوار آشپزخانه و دستشویی هم ارزش و اهمیتی ندارد، که به فکر تنظیف و تطهیرش باشیم، بلکه روزبهروز آن را آلودهتر مینماییم و عوامل تولید فساد بیشتر را به خانه و زندگی دل خود راه میدهیم.
بنای بندگی صفای زندگی، آیتالله ضیاءآبادی، ص 343
[/TD]width: 100% align: left [TR] [TD]نور درخشان شرح صدر [/TR]
آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی:
(بدان ای سالک راه حق!) در تفسیر آیه شریفه:
«افمن شرح صدره للاسلام فهو علی نور من ربه» (زمر-22)
که تفسیرش از حضرت رسولاکرم(ص) سؤال شد، فرمود:
«نور یقذفه الله فی قلبه، فیشرح صدره»
نوری است که خداوند بر دل او میافکند، سپس سینهاش گشاده میگردد.
«قیل هل لذلک من علامه؟»
عرض شد آیا نشانهای برای این میباشد؟
فرمود:«علامته التجافی عن دارالغرور و الانابه الی دارالخلود و الاستعداد للموت قبل حلول الفوت»
نشانهاش آن است که:
از این سرای فریب پهلو تهی میکند،
و به سرای جاویدان بازمیگردد،
و پیش از فرا رسیدن مرگ، آمادگی برای مرگ پیدا میکند! (مجمعالبیان،ج4،ص 561)
و شاید عامه مردم معنای «تجافی» را به جز زهد در شهوتهای دنیا ندانند و برای «تجافی حقیقی» معنای واقعیاش را تصور نکنند که آن عبارت است از اینکه:
پرده ی فریبی که در این دنیا برای اهل دنیا میباشد و نمیگذارد اشیاء را به آنگونه که هست ببینند، از جلوی چشم برداشته شود،
چنانکه عامه کسانی که پس از «معرفت نفس» به این مرتبه از معرفت نرسیدهاند، چنین هستند.
رساله لقاءالله، ص 234
[FONT=Roboto][FONT=Roboto]شرایط بهرهگیری از دنیا [FONT=Roboto]
در روایتی از پیامبر گرامی(ص) آمده است که فرمود:
بزرگترین مردم نسبت به هدفگیریهایش، مومنی است که هم نسبت به امر دنیایش اهتمام و کوشش دارد و هم نسبت به آخرتش،
در روایت دیگر نیز امام هفتم میفرماید:
«اجعلو ا لانفسکم خطا من الدنیا باعطائها ما تشتهی من الحلال و ما لایثلم المروه و مالاسرف فیه»
برای نفسهای خود حظی از دنیا قرار دهید و آن چیزی که نفوس شما به آن مایل است را به آن عطا کنید؛ اما با سه قید!:
یک: «من الحلال» اینکه حلال باشد (و افسار گسیخته نباشد)
دو: «مالایثلم المروه» اینکه درخواست نفس، مشروع و معقول باشد
و سه: «و مالاسرف فیه» در آن زیادهروی هم نکنید.
در ادامه حضرت فرمود: «بهرهگیری مشروع و معقول از امور مادی دنیایی برای نفس یک نوع کمک جستن برای امور دین محسوب میشود.
از ما نیست کسی که دنیایش را برای دین و دینش را برای دنیا ترک کند.
در روایتی حضرت لقمان به فرزندش گفت:
«نه آن طور وارد دنیا شو که به آخرتت زیان بزند و نه آنطور دنیا را ترک کن که سربار دیگران شوی»
[FONT=Roboto]بحارالانوار، ج 75 ص 321 - ج 70، ص 124
[FONT=Roboto]
شرايط دعا كردن
ميرزا جواد آقاملكي تبريزي:
مهم ترين چيز در دعا، كامل نمودن شرايط آن است
و كمال شرايط آن به اين است كه:
خداي را به معرفت اجمالي و به گونه اي كه در خور شأن دعاكننده است بشناسد،
و هنگام دعا او را حاضر در پيش خود بداند،
بلكه دعاي خود را كه بر زبانش جاري شده است، از ناحيه خدا ببيند (اي خدا! دعا از تو، اجابت هم ز تو)
و به عنايت خداوند حسن ظن داشته باشد و گمان نيك ببرد
و به اجابت او در صورتي كه (مضمون) دعا به صلاحش باشد اميدوار باشد
.... و به گناهان و عيوب خود و استحقاق نداشتن خويش براي اذن در دعا و اجابت آن، اعتراف نمايد.
سپس بر پيغمبر(ص) و ال او(ع) صلوات بفرستد و به آنها توسل بجويد و خداي را به حق آنها براي اجابت دعا، قسم بدهد
.... دعاي خود را نيز به صلوات بر آنها و به گفتن «ماشاءالله لا قوه الا بالله» ختم كند
و در موقع دعا بگريد، هرچند به اندازه بال مگس باشد....
پس (اي عزيز سالك!) هرگاه كه بر پيامبر و ال او (صلوات الله عليهم) درود فرستادي مواظب باش كه با عملت (آنان) را آزار ندهي كه در اين صورت قولت با عملت مخالف خواهد بود.
المراقبات، ج 1، ص 197
دل مرکز ایمان و افضل اعمال
آیتالله شیخ مجتبی تهرانی(ره):
(بدان ای سالک راه خدا!) دین مجموعهای از اصول و فروع است که به وسیله انبیا به ابنای بشر ابلاغ میشود.
دین یک امر مرکب است و ایمان، تعلق قلبی به آن است.
دل مرکز ایمان است و هیچگاه تخلف نمیکند.
ایمان به یک شئ با عمل نسبت به آن شئ ارتباط دارد.
ابوعمرو زبیری نقل میکند که از امام صادق(ع) پرسیدم کدام یک از اعمال نزد خداوند افضل است و خداوند بدون آن عملی را قبول نمیکند؟
حضرت در جواب میفرماید:
«الایمان بالله».
راوی سوال میکند:
«قلت ان الایمان لیتم و ینقص و یزید»
آیا ایمان کم و زیاد میشود(؟).
حضرت میفرمایند بله!
او سوال میکند چگونه؟
حضرت میفرمایند:
«انالله تبارک و تعالی فرضالایمان علی جوارح ابن ادم و قسمه علیها و فرقه فیها»
یعنی ایمان از واردات قلبی است و ادراک نیست، بلکه دریافت دل است.
«به یعقل ویفقه ویفهم و هوامیر بدنه الذی لا ترد الجوارح و لا تصدر الاعن رایه و امره» (الکافی، ج 2، ص33)
دل فرمانده افعال انسان است.
فرمانده تمام اعضا و جوارح، دل انسان است.
وقتی میپرسی چرا این کار را میکنی میگوید دلم خواست!
فرمانده فرمان داده است!
البته اینکه این فرمانده برچه محوری فرمان داده، بحث دیگری است، چون ممکن است فرمان دل بر محور شهوت، غضب، عقل و یا شرع باشد و بر همان محور به اعضا و جوارح انسان فرمان دهد.
در هر صورت اعضا و جوارح نمیتوانند فرمان دل را رد کنند...
علمای بزرگ، با استفاده از این روایت میفرمایند:
«ایمان مبثوث است در جوارح»
مرحوم کلینی هم در جلد دوم اصول کافی صفحه 33 بابی را در همین عنوان آورده است:
«باب فی ان الایمان مبثوث لجوارح البدن کلها»
یعنی ایمان یک امر سراسری است که در تمام بدن منتشر میشود.
سلوک عاشورایی، منزل چهارم، ص 113
آیت الله مجتهدی تهرانی:
غسل نشاط کنید!
همیشه مقید به غسل توبه باشید، شاید بعد از آن غسل مردید.
غسل نشاط را هم نیت کنید که وقتی عبادت می کنید نشاط داشته باشید.
دیدید آدم گرسنه ، چه با نشاط غذا می خورد؟
آدمی که خوابش می آید چه با نشاط می خوابد و لذت می برد؟
عبادت هم نشاط می خواهد.
ماها برای عبادت کسل هستیم. لذا مقید باشید غسل نشاط انجام دهید.
عاقل کیست؟
آیت الله مجتهدی تهرانی:
به هر که عقل دادند، چه ندادند؟ به هر که عقل ندادند، چه دادند؟
عقل چیز عجیبی است. البته فکر نکنید عقل همین است که ما داریم
یک دسته دیوانه اند و در دیوانه خانه هستند و ما عاقل هستیم، نه!
عاقل آن است که به فکر آخرت باشد،
کسی که آخرت را انتخاب می کند، این فرد عاقل است.
وکسی که دنیا را انتخاب میکند از نظر اسلام این فرد عاقل نیست....
بنابراین عاقل خیلی کم است..خیلی...
منبع: http://mojtahedi-tehrani.mihanblog.com/#linkz
درمحضر بزرگان اخلاق و عرفان
زاد و توشه «سفر» بردار!...
آیت الله شیخ مجتبی تهرانی:
(بدان ای سالک راه خدا!) در هر سفری که انسان میکند دو چیز نیاز دارد؛
اولا باید راه را بلد باشد... انسان در هر هجرتی، نیازمند راهنما و راه بلد است تا او را راهنمایی کند.
ثانیا در هر سفری که انجام میدهد- خصوصا اگر مسیر طولانی باشد- زاد و توشه راه میخواهد که از آن تغذیه کند و نیرو بگیرد...
در باب هجرت کبری هر دو مورد لازم است،
هم راهنما و دلیل راه
و هم زاد و توشه.
حالا این دو را چگونه فراهم کنیم؟
هر دوی اینها ... متوقف بر ... جهاد اکبر است،
اگر توانستی در این درگیری درونی بر هواهای نفسانیات غلبه کنی، «خدا» راه را به تو نشان میدهد که از کجا بروی:
«الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (عنکبوت- 69)
هجرت کبری متوقف بر جهاد اکبر است
و جهاد اکبر است که موجب می شود انسان راه رسیدن به خدا را پیدا کند.
اگر در جهاد اکبر غالب شدی، محصول و نتیجهای دارد که روی نفس منعکس میشود
و آن نتیجه عبارت از «تقوا» است که:
«لباس التقوی ذلک خیر» (اعراف- 26)
زاد و توشه تو در این راه است.
«و تزودوا فان خیرالزاد التقوی» (بقره، 197)
تزودوا یعنی توشه برگیرید،
اشاره به این است که:
ای مسافران الیالله،
ای سالکان الیالله،
توشه برگیرید که همانا بهترین توشه «تقوا» است.
سلوک عاشورایی، منزل سوم، ص 152
width: 100% align: left [TR] [TD] نور درخشان شرح صدر [/TD] [/TR]
آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی:
(بدان ای سالک راه حق!) در تفسیر آیه شریفه:
«افمن شرح صدره للاسلام فهو علی نور من ربه» (زمر-22)
که تفسیرش از حضرت رسولاکرم(ص) سؤال شد، فرمود:
«نور یقذفه الله فی قلبه، فیشرح صدره»
نوری است که خداوند بر دل او میافکند، سپس سینهاش گشاده میگردد.
«قیل هل لذلک من علامه؟»
عرض شد آیا نشانهای برای این میباشد؟
فرمود:«علامته التجافی عن دارالغرور و الانابه الی دارالخلود و الاستعداد للموت قبل حلول الفوت»
نشانهاش آن است که:
از این سرای فریب پهلو تهی میکند،
و به سرای جاویدان بازمیگردد،
و پیش از فرا رسیدن مرگ، آمادگی برای مرگ پیدا میکند! (مجمعالبیان،ج4،ص 561)
و شاید عامه مردم معنای «تجافی» را به جز زهد در شهوتهای دنیا ندانند و برای «تجافی حقیقی» معنای واقعیاش را تصور نکنند که آن عبارت است از اینکه:
پرده ی فریبی که در این دنیا برای اهل دنیا میباشد و نمیگذارد اشیاء را به آنگونه که هست ببینند، از جلوی چشم برداشته شود،
چنانکه عامه کسانی که پس از «معرفت نفس» به این مرتبه از معرفت نرسیدهاند، چنین هستند.
رساله لقاءالله، ص 234
[FONT=arial]ارزش حکومت بر مردم
امير المومنين علی عليه السلام عازم بصره شد تا خوارج بيعت شكن را به سزای آشوب هائی که ایجاد کرده بودند برساند.
در بين راه در «ربذه» اردو زد. در آنجا آخرين گروه حاجیانی که از مکه برمی گشتند، اجتماع كردند تا سخنان امام عليه السلام را استماع كنند.
ابن عباس گويد: در این اردوگاه من به خدمت امام عليه السلام رسيدم، ديدم علی(ع) مشغول وصله کردن كفش خود است!
عرض كردم: ما به اصلاح خود نيازمندتر از اصلاح اين كفش هستيم .
اما حضرت جوابى نداد تا از و صله كردن کفش خود فارغ گرديد. سپس هر دو لنگه كفش را كنار يكديگر قرار داد و فرمود: اين جفت کفش چقدر می ارزد؟! عرض كردم: هیچ! اينها ارزشى ندارد.
فرمود: حالا هر چه مى ارزد.
عرض كردم : ارزش آنها كمتر از يك درهم است!
فرمود: واللّه لهما احب الى من امركم هذا الا ان اقيم حقا او ادفع باطلا
به خدا سوگند اين دو لنگه كفش را از ریاست بر شما بيشتر دوست دارم؛ مگر اينكه حقى را به پا دارم يا باطلى را نابود کنم!
بحار الانوار، ج 41، ص 113، 114. - قصه های تربیتی چهارده معصوم
این دیدگاه علی(ع) نسبت به مسئولیت و پست و موقعیت و مقام است.... آیا ما که خود را پیرو و شیعه آنحضرت می دانیم همینگونه می اندیشیم؟!
جای تاسف است است که برخی برای اشغال کرسی ریاست و نمایندگی و نظائر آن، حاضرند هر کاری انجام دهند؛ دروغ بگویند، با وعده های پوچ به فریب مردم بپردازند، به رقبای خود تهمت بزنند، با زد و بند و وامدار شدن به افراد و باندهای قدرت و ثروت و پیمانکاران، قول تامین منافعشان را بدهند و....
آن وقت مدعی هم باشند که پیرو مولا علی(ع) هستند و برای یاری و رفع مشکلات و معضلات مردم، زیر بار مسئولیت رفته اند!...
چه خوب است به معیارهای اصیل خود برگردیم و پیامبر و ائمه معصومین(ع) را الگو و اسوه رفتار خود قرار دهیم و با هرچه دوروئی وپلیدی است به مبارزه ای سازنده برخیزیم. ان شاءالله.
http://jmaliahmad1.samenblog.com/302/[FONT=arial]
[FONT=arial]راهكار فهم حقايق قرآني در سلوك عارفان
آيت الله ميرزا جواد ملكي تبريزي
(بدان اي عزيز سالك!) هر گناهي، ظلمت و زنگاري در دل از خود به جاي مي گذارد كه وجود آن، با فهم حقايق قرآني منافات دارد
و براي بعضي از آنها، اثر فوق العاده اي است كه دل را به يكباره تاريك مي گرداند و ديده باطن را كور مي سازد
به گونه اي كه هر چه نور خورشيد قرآن، بر اعيان حقايق معقولات بتابد، او از ديدن آنها عاجز خواهد بود،
همچنان كه اگر ديده ظاهر، كور شد، نور خورشيد در ديدن صورت هاي محسوسات بي فايده خواهد بود...
هرگاه بنده:
- خود را از موانعي كه بر سر راه فهميدن حقايق قرآني است، خالي نمود
- و قلبش خاضع گشت
- و از غير، دل را فارغ ساخت
- و در مكان خلوتي به قرائت قرآن پرداخت،
انوار قرآني بر او پرتو خواهند افكند.
اسرارالصلوه ، ص 328
آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی:
از وظایف مهم هنگام خواب، یکی محاسبه نفس میباشد که میبایست از ابتدای وقتی که در شب قبل، از خواب بیدار شده تا آن هنگامی که میخواهد برای خواب به بستر برود، تمام حرکات و سکنات و اقوال و افعال خود را محاسبه کند،
بعد به این مطلب توجه داشته باشد که خواب، برادر مرگ است و هنگام خواب، خداوند روح او را میگیرد همچنان که روح مرده گرفته میشود!
و این آیه شریفه را قرائت کند «الله یتوفی الا نفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها» (زمر- 42)
... و لذا همان سخنی که مردگان پس از مرگ بر زبان میآورند، بگوید و این آیه را تلاوت کند:
«رب ارجعون لعلی اعمل صالحا» (مومنون 199)
و به خاطر داشته باشد که همه آن کسانی که به خواب رفتند، زبان حالشان همین بوده و به امید برخاستن، سر به بالین نهادند، ولی بسیاری از آنها دیگر سر از بالین برنداشتند
و در جواب تقاضای بازگشت آنها خطاب رسید: «کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» (مومنون- 100)
و با طهارت و یاد خدا به بستر رود و از ادعیه و اذکاری که در این مورد رسیده غفلت نکند و روح و نفس و قلب و قالب و تمام امور خود را به خدا بسپارد و به زبان حال بگوید:
به سوی خدا میروم.
اسرارالصلوه، ص 466
بدانیم چه ماهی با چه نعمتهای سرشاری به ما رو کرده است…
آیت الله آقا مجتبی تهرانی:
در برخی ظرف های زمانی اجابت (دعا) تسریع می شود؛...
یکی از زمان هایی که در بین سال به این مطلب اختصاص دارد، « ماه رجب» است.
در روایتی از پیغمبراکرم است که حضرت فرمودند: خداوند، فرشته ای را در آسمان هفتم قرار داده است که: « یُقالُ لَهُ الدّاعی» ، اسمش « جارچی» است. « داعی» به معنای جارچی، یعنی کسی که کارش جار زدن است.
وقتی ماه رجب وارد می شود، این فرشته از شب تا به صبح فریاد می زند:
« طُوبی لِلذّکِرین طُوبی لِلطّائِعینَ»،
خوشا به حال کسانی را که در این ایّام و شب ها به یاد خدا بوده و ذاکر «الله تعالی» هستند و از او اطاعت می کنند....
« وَیَقُولُ اللهُ تَعالی اَنَا جَلیسُ مَن جالِسَنی» ،
من هم نشین کسانی هستم که با من هم نشین شوند!
«وَ مُطیعُ مَن اَطاعَنی» ،
این خیلی بالا است! اطاعت می کنم کسانی را که از من اطاعت کنند!
«وَ غافِرُ مَن اَستَغفَرَنی» ،
می آمرزم کسانی را که از من درخواست غفران و آمرزش نمایند!
«اَلشَّهرُ شَهری وَ اَلعَبدُ عَبدی وَ الرَّحمَة ُُ رَحمَتی»،
این ماه، ماه من است! بنده، بندۀ من است! و رحمت، رحمت من!
« مَن دَعانی فی هذَا الشَّهر ِ اَجَبتُهُ»،
هر کس در این ماه، مرا بخواند و صدایم بزند، جوابش می گویم!
« وَ مَن سَئَلَََنی اَعطَیتُهُ»،
اگر کسی از من درخواستی کند به او عطا می نمایم!
« وَ مَن ِ اَستَهدانی هَدَیتُهُ» ،
اگر کسی از من راهنمایی بخواهد او را راهنمایی می کنم!
... « وَ فَمَنِ اعتَصَم َ بِهِ وَصَلَ اِلیََّ» ،
هر کس این ریسمان را بگیرد، به من می رسد.
ماه رجب، ماه خداوند، ماه رحمت خداوند و وسیله ای برای رسیدن به خداوند می باشد.
منبع: پایگاه خبری تحلیلی « پارس»
کلام جاودان علي عليه السلام:
امام علی(ع) فرمود:
هرگاه نیکوکاری بر روزگار و مردم آن گسترده و فراگیر باشد، اگر کسی به دیگری گمان بد برد، در حالی که از او عمل زشتی ندیده است، ستمکار است،
و اگر بدی بر زمانه و مردم آن گسترده و غالب باشد، و کسی به دیگری خوشگمان گردد، خود را فریب داده است!
قال علی(ع):
اذا استولی الصلاح علیالزمان و اهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه حوبه فقد ظلم!
و اذا استولی الفساد علیالزمان و اهله فاحسن رجل الظن برجل فقد غرّر.
نهجالبلاغه، حکمت 114
میان گفتن تا عمل خیلی فاصله هست اینکه بگم دوست دارم روزه بگیرم با اینکه روزه باشم تفاوت از کجا تا به کجاست.
خیلی هامون میگیم چیزی رو که عمل نمیکینم خیلی سخته واقعا هم مشکله
اینکه میفرمایند انسان شدن چه راحت آدم شدن چه سخته حقیقته .
خیلی هامون تو اول سلام کردن و آداب معاشرتمون موندیم بماند اونجاهایی که دیگران سیر میکنن.
فرمودند به آنچه میدانید عمل کنید، آنچه که نمیدانید رو خدا یادتون میده .
به خاطر شکم پرخاش میکنیم فرق انسان و حیوان پس کو.
اینا رو به خودم گفتم.
دستورالعملها(از آیت الله بهجت رضوان الله علیه)
جماعتی از این جانب طلب موعظه و نصیحت میکنند؛اگر مقصودشان این است که بگوییم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر بگوییم و بشنوند حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای میخواهیم که ام الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض میکنم که غرض از خلق ،عبودیت است(وما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون) و حقیقت عبودیت،ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت حاصل نمیشود به طوری که ملکه شخص بشود مگر بادوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت(ولا اقول سبحان الله و الحمدالله لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه.
برای اینکه خسته کنند نباشه تقسیم کردم
ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست میداریم،چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقا به وسیله او به ما میرسد؛و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده، و پیغمبر را دوست داریم چون خدا او را واسطه ی بین ما و خود قرار داده و خدا را دوست داریم برای اینکه منبع همه ی خیرات است و وجود ممکنات فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم باید دوست خدا باشیم و اگر دوست خداییم،باید دوست وسائط فیوضات از نبی و وصی باشیم و گرنه یاد دوست خود نیستیم یا دوست واهب العطایا نیستیم یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت یاد خداست و او محرک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات به واسطه ی وسائل مقرره خودش است باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد ضبط نمایید و در قلب ثبت کنید خودش توضیح خود را میدهد.
اگر بگوید چرا خودت عامل نیستی؟میگوییم اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هرچه عالمیم شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم لکن دستور، بذل نعمت است شاید به مقصود برساند(ما اخذ الله علی العباد ان یتعلموا حتی اخذ علی العلماء ان یعلموا)
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی نصیحت عملیه بالاتر است ازنصایح قولیه کونوا دعاة الی الله بغیر السنتکم.
چگونه «اندیشه» و «دل» انسان فاسد می شود؟
آیهالله شیخ مجتبی تهرانی:
شهوت و غضبی که مرز نشناسد ... عقل و قلب را بیمار میکند.
همه ما در درونمان حیوانی داریم که باید سوار بر آن باشیم، اما وقتی این حیوان سوار ما شد، کار به همین جا میرسد.
آنگاه که شهوت و غضب، آزادی مطلق حیوانی پیدا کنند، بر عقل و قلب غلبه کرده و هر دو را در هدفگیریهایشان فاسد میکنند.
به همینخاطر انسان سر از حب به دنیای مذموم درآورده و آن را هدف خویش قرار میدهد.
علی(ع) میفرماید: دنیا را رها کن چرا که دوستی دنیا انسان را کر، کور و گنگ کرده و انسان را به اسارت میکشد. (بحارالانوار، ج70، ص7)
حضرت همچنین در بیانی دیگر میفرماید: دوستی دنیا عقل را فاسد میکند و قلب را از شنیدن حکمت کور میکند. (غررالحکم. ص65)
رسائل بندگی، ص84
اخلاق و عرفان، اوج نیاز - چگونه «اندیشه» و «دل» انسان فاسد می شود؟
ياسين و طه بخوان !
کربلائي رضاي کرماني، مؤذن آستان قدس رضوي نقل کرده است :
پس از وفات حاج شيخ نخودکی، هر روز بين الطلوعين، بر سر مزار او مي آمدم و فاتحه مي خواندم. يک روز در همانجا خواب بر من چيره شد، در عالم رؤيا حاج شيخ را ديدم که به من فرمودند :
فلاني چرا سوره ياسين و طه را براي ما نمي خواني؟
عرض کردم: آقا من سواد ندارم .
فرمودند : بخوان .
و سه مرتبه اين جمله ها ميان ما ردّ و بدل شد. از خواب بيدار شدم، ديدم که به برکت آن مرد بزرگ، حافظ آن دو سوره هستم. از آن پس تا زنده بودم، هر روز آن دو سوره را بر سر قبر آن مرحوم، تلاوت مي کنم .
«دل» باید بپسندد و بپذیرد!
آیتالله شیخ مجتبی تهرانی
ما یک «مدرکات عقلیه» داریم و یک «واردات قلبیه» که با هم فرق دارند.
آنچه روی هدفگیری انسان، اثر تام دارد «واردات قلبیه» است، نه ادراکات عقلیه.
یعنی اگر ما قیامت و آخرت را با برهان اثبات کنیم و عقلمان هم به طور کامل آن را قبول کند، باز هم هدفمان آخرت نخواهد شد،
بلکه بایددل این مسئله را بپذیرد و به آن نشئه وابستگی پیدا کند.
اگر پذیرش عقلی، وارد دل شود، سودمند خواهد بود.
تا زمانی که مدرکات عقلیه وارد دل نگردد، فایدهای نداشته و انسان هیچگاه آخرت را هدفگیری نمیکند.
لذا عقاید و اعتقادات آنگاه نتیجه خواهد داشت که محصولش وارد دل شده و قلب آن را قبول کند.
رسائل بندگی، ص 73
اخلاق و عرفان، اوج نیاز - «دل» باید بپسندد و بپذیرد!
نه! این قرارمان نبود!
خون دلها خورده ایم، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود!
من آنروز یک عشق داشتم؛ پیروزی یا شهادت، بعضی ها امروز هر ساعت ، عاشق و معشوق آدم های غریبه می شوند و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!
من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها بر لباسهای ساده ام لذت می بردم و بعضی ها امروز از شلوارهای لی خاک نما و پاره پوره خارجی!
من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ، بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند!
من در شب قبل از عملیات بر دستانم حنا می زدم تا در جشن پیروزی یا شهادت شرکت کنم ، بعضی ها امروز بر چهره شان هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند تا به نامحرم بگویند : من های کلاسم ، نگاهم کنید!
من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ، بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند : همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه عوض شده و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست! چادر را تجربه نکرده ام ، قدیمی است!
من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ(آتش) بفرستند ، بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند : برایم شارژ بفرست!
من آنروز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، از آن لذت می بردم ، بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی!
من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را!
من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ، قرآن و دعا می خواندم ، استغفار می کردم و لذت می بردم ، بعضی ها امروز در چت رو م ها به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند!
من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی بیسیم ، یا زهرا(سلام الله علیها) و یا حسین(علیه السلام) می گفتم و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!
من آنروز در خط ، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم ، بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما خود انگاره ای زشت که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند!
من آنروز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید و یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پی ام های عمومی دعوت به دوستی با نامحرمان در چت روم ها!
من آنروز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم تا شیمیایی نشوم و برای دفاع توان داشته باشم، بعضی ها امروز شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند!
من آنروز در خط مقدم حتی مراقب عطسه هایم بودم که حضور گروهانم را به دشمن راپرت ندهم ، بعضی ها امروز بی واهمه در خیابان قهقهه می زنند و با بزک وآرایش و البسه رنگارنگ ، جلب تو جه نامحرم کرده و می گویند : مرا نیز به حساب آورید ، آدمم!
من آنروز قبل از عملیات از حلالیت خواهی از همرزمانم و بعد از عملیات ، از شکر خدا و یاد دوستان شهیدم صحبت می کردم و بعضی ها امروز از پایان سریال های عاشقانه فارسی وان و من و تو و مارک نوشیدنی های سر میز آنها!
من آنروز بعد از عملیات از بلندگوهای گوشه و کنار خط ، بهر نبردی بی امان ... را می شنیدم ، و بعضی ها امروز با سیستم گوش خراش ماشین بابا ، آهنگ های رپ با الفاظ رکیک به محارم!
من آنروز از اطلاعات شخصی خود و دسته و گروهانم مراقبت می کردم تا دشمن از آن سوء استفاده نکند ، بعضی ها امروز حتی مشخصات و عکس های شخصی و خانوادگی شان را بی پروا در فیس بوک و توئیتر منتشر کرده تا نامحرمان و بیگانگان هم آن را ببینند!
من آنروز به شوق شرکت در عملیات یا به یاد همسنگران شهیدم اشک می ریختم و قصد انتقام از دشمن را داشتم ، بعضی ها امروز برای شکستهای عشقی شان افسرده اند و قصد انتقام از تمام آدمها و زمین و زمان را دارند!
نه! این قرارمان نبود! ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید، رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را بر گزینی ! رفتیم تا دشمن ، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند ،رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر ، تو هم مراعات کن ! بر گرد و اندکی بیاندیش ؛ ... ما خون دلها خورده ایم!
برگزیده ای از یادداشت های یک جانباز شرکت کننده در عملیات ، والفجر 8 ، کربلای5 ، نصر و...
منبع: وبلاگ زینت زن = حفظ حجاب
اخلاق و عرفان، اوج نیاز - نه! این قرارمان نبود!
فراز عاشقانه ای از مناجات شعبانیه
إِلَهِي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلاَّ فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ
اى خدا من قدرتى كه از معصيت باز گردم ندارم مگر آنكه تو به عشق و محبت مرا بيدار گردانى!
عشق؛ بیدارکننده است.
عشق؛ به انسان قدرتی می بخشد که به وسیله آن می توان در مقابل گناه ایستاد.
خدای من! آن هنگام كه پرتويى از محبت تو در دل من افتاد، اجتناب از گناه برايم آسان شد.
آری اگر انسان علاوه بر درخواست از پروردگار، تلاشی برای افزایش روزافزون مهر خدا در دلش بنماید؛ همه مشكلات و دشوارىها برايش آسان خواهد شد....
پیش به سوی حل همه مشکلات، با دوست صمیمی شدن با خدا...........
در مناجات شعبانيه مىخوانيم كه:
«الهى لم يكن لى حول فانتقل عن معصيتك الا فى وقت ايقظتنى لمحبتك»
خدايا! من توانايى اينكه دست از گناه بردارم را نداشتم، مگر وقتى كه تو دل مرا با محبت خودت بيدار كردى.
آن وقت كه پرتويى از محبت تو در دل من افتاد، اجتناب از گناه برايم آسان شد!.
اگر انسان بتواند عشق به خدا را در دلش زياد كند، همه مشكلات و دشوارىها برايش آسان مىشوند.
پیش به سوی حل همه مشکلات، با دوست صمیمی شدن با خدا...........
راههای تحصیل ایمان سالک
مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی در کتاب «اسرارالصلوه» در بحث خوف به سه نوع یا سه مرتبه ایمان اشاره میکنند.
یک مرتبه از ایمان «تقلیدی سماعی» است.
دوم «تحقیقی برهانی»
و سوم «شهودی عیانی» است.
دیگران از جمله «محقق سبزواری» در «منظومه» به این سه مرتبه اشاره کردهاند.
1- درخصوص ایمان «تقلیدی سماعی» اکثر عوام مردم که با مسائل تحقیقی و برهانی بیگانهاند، طریق تحصیل ایمانشان «تقلیدی سماعی» است. در موارد بسیاری، این ایمان در دل جایگزین و منشأ آثار و برکات خیر میشود.
2- طریق «تحقیقی برهانی» که مخصوص علماست. مرحوم سبزواری در منظومه میفرمایند: روایت: تفکر ساعه خیر من عباده سبعین سنه» (تفسیر خلاصهالمنهج، ج3، ص85) به این دسته از علما و اولیا اختصاص دارد... کسانی که از طریق برهان وارد میشوند لزوماً اهل ایمان نخواهند شد. چهبسا در استدلال استوار باشند اما اعتقاد به قلبشان رسوخ نکرده باشد، از اینرو آن ایمان تقلیدی سماعی عوامالناس از این اعتقاد برهانی که اثری بر قلب نگذارده است افضل است. روایتی در موضوع بهشت است که فرمودهاند: «هفتاد غیر عالم وارد بهشت میشوند، آنگاه یک عالم قادر به دخول در بهشت خواهد بود.»
3- مؤمنان «شهودی عیانی» ایمانشان نه تقلیدی است و نه تحقیقی بلکه دیداری و شهودی است... وضع خواص اولیا چنین است یعنی معرفتشان به حقایق اینگونه است.
در مقایسه میان این سه نوع ایمان، نوع سوم، اشرف و افضل است. مؤمن اهل شهود میگوید: «دیدمش و عاشق شدم.»
کیش پارسایان، آیتالله شیخ مجتبی تهرانی، ص28
http://jmaliahmad1.samenblog.com/%D8...7%D9%84%DA%A9/
منازل چهارگانه سير و سلوك
گام اوّل، تجليه
اين سير و سلوك چهار قدم دارد؛ اهل معرفت از قدم اوّل تعبير ميكنند به «تجليه»، يعني آراستن ظاهر به آداب شرع و عمل كردن به دستورات شارع مقدس در اين ماه مبارك رمضان؛ یعنی همين روزه گرفتن و آداب ظاهريه. پس گام اول، قدم اول تجليه است.
گام دوم، تخليه
گام دوم و قدم دوم در اين سير «تخليه» است. تخلیه پيراستن است نه آراستن؛
پيراستن باطن از رذائل اخلاقي و چه بسا پاك كردن و منزه كردن نفس از آثار آثام ـ يعني سيئات و گناهان ـ است.
چه بسا اولين دعايي كه نسبت به اولين روز ماه مبارك رمضان وارد شده که شخص روزهدار ميخواند، اشاره به همين مسأله تخليه دارد. چون خود را تجليه كرده، يعني روزه گرفته و به آداب ظاهريه عمل كرده است و حالا از خدا ميخواهد كه او باطنش را از اين آثار پيرايش كند.
گام سوم، تحليه
گام سوم كه از آن تعبير به «تحليه» ميكنند، اين است كه انسان روح را به صفات ملكوتيه كماليه آرايش دهد و خودش را متخلِّق به اخلاق الهيّه كند، كه اين هم داراي مراتبي است.
گام چهارم، فناء في الله
گام چهارم مرحلهای است كه اهل معرفت از آن به «فناء فيالله تعالي» تعبير ميكنند و مرادشان اين است كه روح سالك يعني همان شخصي كه سير معنوي ميكند، از إنّيّت در شهود حق فاني شود؛ چه در رابطه با فعلش، چه صفتش و چه ذاتش.
فناء في الله عبارت است از: «فاني شدن روح از إنّيّت در شهود حق».
از نظر مسير معنوي، اين آخرين منزل سير و سلوك است.
http://jmaliahmad1.samenblog.com/
رفتار عملی، ملاک ایمان است؛ نه گفتار لفظی!
آیتالله شیخ مجتبی تهرانی:
به هر کس که نگاه میکنیم میبینیم مسلمان، مؤمن و متدین است و به قیامت اعتقاد دارد،
ولی وقتی به پول و مقام میرسد، همه چیز یادش میرود!
چون مال و جاه، هدف او است.
دلش برای اینها پرپر میزند،
هرچند که ظاهرش خیلی آراسته و دینی باشد!
اما ظاهر که معیار نیست.
یکی از بزرگان که از مربیان من بود، میفرمود:
«ما لفظاً منکر خدا نیستیم، عملاً منکر خداییم»!
... در جامعه دینی ما کسی نمیتواند لفظاً منکر قیامت شود. چون جامعه او را طرد میکند
ولی بسیاری از افراد عملاُ منکر خدا و قیامتند، بهطوری که گویا هیچ خبری در کار نیست!
این مخالفت اعتقاد با رفتار به این دلیل است که دل هنوز این حرفها را نپذیرفته است.
پیامبر گرامی(ص) فرمود: زندگی دنیا را بر آخرت مقدم ندارید به سبب لذات و شهوات.
رسائل بندگی، ص75
http://jmaliahmad1.samenblog.com/
ريشه هاي تجمل گرايي و چشم و هم چشمي
تجمل گرايي و ريخت و پاش ريشه در رذايل پست اخلاقي چون حسادت، خودپسندي، تفاخر و گاه احساس حقارت و خود كم بيني و مانند آن دارد.
انسان هايي كه در زندگي گرفتار چشم و هم چشمي مي شوند، با انگيزه هاي گوناگوني اين كار را انجام مي دهند.
برخي از آنان، احساس مي كنند كه اگر ريخت و پاش هاي آن چناني نداشته باشند، از نظر مردم حقير و پست هستند. از نظر آنان، كرامت انساني و بزرگي هر فردي در مقدار ثروت و مالي است كه در اختيار دارد.
خداوند در آيات 15 و 16سوره فجر به تبيين اين نگرش مي پردازد و مي گويد وقتي به مال و ثروتي مي رسند گمان مي كنند كه كرامت يافته اند و اگر ثروت و مالي را از دست بدهند گمان مي كنند خوار شده اند.
اين دسته از افراد، همان گونه كه مال و ثروت را نشانه كرامت و عزت و انسانيت مي شمارند، نمايش ثروت و مال را نيز نشانه بزرگواري و بزرگي خود مي دانند. اين گونه است كه به نمايش ثروت خود مي پردازند و با تجمل گرايي آن را به رخ ديگران مي كشند.
خداوند در آيه 76 سوره قصص بيان مي كند كه قارون مي خواست با مردان نيرومندي كه به سختي ثروت او را در خيابان ها مي كشيدند، شوكت و عظمت خود را به رخ ديگران بكشاند.
حسادت، خود كم بيني، احساس حقارت، تفاخر و مانند آن موجب مي شود كه بسياري خود را به زحمت بيندازند تا پولي را از اين جا و آن جا با قرض كردن به دست آورند و مجالس آن چناني براي مراسم ازدواج و حتي وليمه حج و مانند آن برپا كنند.
بازار رقابت ناسالم و سبقت جويي از يكديگر چنان گرم است كه هر كسي مي خواهد از ديگري پيش بيفتد.
اين در حالي است كه خداوند در آيه 133 سوره آل عمران و 53 سوره مائده از مردم مي خواهد به جاي اينكه در تجمل گرايي و فخرفروشي و تكاثر و تبذير و ريخت و پاش و چشم و هم چشمي با يكديگر رقابت كنند و مسابقه تجمل گرايي بگذارند، مسابقه در كارهاي خير و نيك بگذارند و به مستمندان و فقيران كمك كنند و در كارهاي خير سرعت بجويند و پيش دستي كنند. و به عبارت ديگر اين چشم و هم چشمي را در امور معنوي و اخروي و ديني داشته باشند و نه در مسائل دنيوي و مادي.
علي جواهردهي با تلخیص
http://jmaliahmad1.samenblog.com/
غرور عبادتسوز
روزی حضرت عیسی(ع) از صحرایی میگذشت. در راه به عبادتگاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی میکرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
دراین هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت.
وقتی چشمش به حضرت عیسی(ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همانجا ایستاد و گفت:
خدایا من از کردار زشت خویش شرمندهام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟
خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناهکار محشور مکن.
دراین هنگام خدای برترین به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو:
ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمیکنیم،
چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است!
و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ هستی!
کیمیای سعادت، محمد غزالی، ج 1
http://jmaliahmad1.samenblog.com/
[FONT=arial]چهار ویژگی شایسته انسان
قالَ عَلِيٌّ اَميرَالمُؤمِنينَ عَلَيهِ السَّلامُ:
طُوبي لِمَن ذَكَرَ المَعادَ وَ عَمِلَ لِلحِسابِ وَ قَنِعَ بِالكَفافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللهِ (نهج البلاغه، كلمات قصار 44، صفحه 477)
آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره):
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند:
- خوشا به حال كسي كه هميشه به ياد آخرت و معاد باشد
- و كار و تلاشي كه انجام مي¬دهد براي روز حساب باشد
- و قناعت كند به آنچه خداوند روزي او كرده است
- و از خداوند متعال راضي باشد.
حضرت علی (ع) مي فرمايد: خوشا به حال انساني كه اين چهار چيز در او باشد:
اوّل: آخرت و معاد را فراموش نكند.
ازجمله ايشان معلوم مي¬شود يكي از امور بسيار مهمّي كه باعث لغزش و هلاكت انسان مي¬شود، همانا فراموش كردن مرگ و قيامت و... مي¬باشد.
دوّم: در قيامت مواقف متعددّي مي¬باشد ولي حضرت موقف حساب را ذكر مي¬فرمايد. این کار و تلاشی که می¬کنی، چون می¬دانی حساب از تو می¬خواهند پس باید مراقبت کنی؛ هم در چگونگی وکیفیّت عمل و هم در مقدار و كمّيت آن براي پس دادن حساب.
سوّم: حضرت كفاف را مي¬فرمايد؛ يعني به همان مقدار كه گذران زندگي انسان است و محتاج به ديگران نباشد و خداوند روزي او كرده است قانع باشد. او زياده خواهي ندارد، زيرا مي¬داند آخرت در پيش روي اوست و آنچه به دست آورده، زيادي است ميگذارد و مي¬رود و حساب آن هم از او كشيده مي¬شود.
چهارم: رضايت انسان ازخداوند در تمامي اوقات، احوال و مكان ها كه شكر و سپاسگزاري او را به دنبال دارد. زيرا حوادث و بلاها و... كه انسان به آنها مبتلا مي¬شود، آزمايش و امتحان الهي بوده، يا به خاطر گناه، اشتباه، خطا و لغزش و در حقيقت عكسالعمل اعمال خود اوست. او بداند كه هميشه نظر و در ِ رحمت، نعمت و مغفرت الهي به روي بندگان باز است و انسان با توبه و اصلاح اعمال و جبرانِ گذشته در حد توان مي¬تواند از رحمت و مغفرت خداوند بهره¬مند شده و نه تنها شامل بخشش الهي شود، بلكه خداوند كريم به فضل خود آن بدي¬ها را هم تبديل به خوبي¬ها و نعمت مي¬كند.
اگراين چهار چيز در انسان درست باشد، دنيا و آخرت او درست خواهد شد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی معظم له
http://jmaliahmad2.samenblog.com/